برای درک این مفهوم نیاز هست بر مقدمه مختصری در مورد ساز و کار سلول عصبی توجه کنیم؛ اگر مقالات قبلی با عنوان نوروساینس برای کوچها را مطالعه کرده بلشید، تا اینجای کار می‌دانید که سلول‌های عصبی نورون نامیده می‌شوند؛ نورونها سه بخش مهم دارند که عبارت است از دندریت، جسم سلولی، و آکسون.

نوروپلاستیسیته شکل 1

هر نورون با نورون دیگر در یک فضایی به نام سیناپس یا فضای سیناپسی مرتبط می‌شود؛ و پیامرسان‌های این فضا نوروترنسمیتر یا ناقل‌های شیمیایی عصبی نامیده می‌شوند. پیام به صورت جریان الکتریکی و پتانسیل عمل در نورون پس سیناپسی پیش می‌رود و دوباره در فضای سیناپسی جدید انتقال پیام به صورت شیمیایی اتفاق می‌افتد. در واقع سیناپس‌ها مهمترین نقاط مرتبط کننده نورون‌ها هستند.

نوروپلاستیسیته شکل دوم

نوروپلاستیسیته یا شکل‌پذیری سیستم عصبی، یعنی شیوه‌هایی که طی آن مغز ما تغییر می‌کند؛ این یک تعریف کلی است اما چندین راه مختلف وجود دارد که در اثر آنها مغز به طور طبیعی تغییر می‌کند. مثلا هنگامی که قدرت اتصالات بین سیناپس‌ها تغییر می‌کند به این حالت نوروپلاستیسیتی سیناپسی می‌گوییم.

تغییرات دیگری که در زیر پرچم وسیع نوروپلاستیسیته قرار می‌گیرند عبارتند از سیناپتوژنز (ساخت سیناپس جدید) و هرس سیناپسی. اتفاقی که در اثر ایجاد یا حذف کل سیناپس، رخ می‌دهند، افزودن یا از بین بردن اتصالات بین نورون‌ها است. البته درست است که پدیده نوروژنز که ایجاد نورون‌های جدید است بعد از حدود دو سالگی دیگر اتفاق نمی‌افتد اما فرایند نوروپلاستیسیته در تمام عمر در حال وقوع است.

 

نوروپلاستیسیته شکل سوم

شکل‌های دیگری از نوروپلاستیسیته وجود دارد، از جمله زمانی که در اسکن مغز می‌بینیم که نواحی ماده سفید یا خاکستری متراکم‌تر شده‌اند، اما در واقع در این اسکنها آنچه را که نورون‌ها انجام می‌دهند اندازه‌گیری نمی‌کنیم. اما قطعا همین تغییرات ساختاری قابل مشاهده در اسکن‌های مغزی تاثیراتی در تغییر عملکرد فرد خواهند داشت.

آسیب مغزی بینش خوبی در مورد ضرورت نوروپلاستیسیته به ما داده است. اگر مثلاً ناحیه‌ای که ما فکر می‌کردیم تنها مسئول حرکت بازوی چپ است، در یک تصادف از بین می‌رفت، طرز فکر قدیمی نشان می‌داد که فرد نمی‌تواند دوباره این بازو را حرکت دهد. با این حال، با نوروپلاستیسیته ممکن است نقشه‌برداری مجدد قشر مغز اتفاق بیفتد، بنابراین نقش حرکت بازوی چپ توسط نورون‌های دیگر در مکان دیگری در مغز به عهده گرفته می‌شود. البته این تنها زمانی نیست که مغز تغییر می‌کند. در واقع تحقیقات نشان داده که این پدیده یک روند عادی است که به طور منظم در مغز اتفاق می‌افتد. تغییرات رفتاری، تغییرات محیطی و افکار همگی می‌توانند ناشی از  تغییر در مسیرهای عصبی و سیناپس‌ها باشند.

به شکاف سیناپسی و انتقال‌دهنده‌های عصبی متصل به گیرنده‌های سلول پس سیناپسی نگاه کنید؛ رها شدن نوروترنسمیترها یا ناقل‌های عصبی توسط سلول پیش سیناپسی در فضای سیناپسی سبب ایجاد یک پتانسیل عمل در سلول پس سیناپسی می‌شود. نوروپلاستیسیته در واقع سرعت و در نتیجه فرکانس پتانسیل های عمل را می‌تواند تحت تأثیر قرار دهد. به طور معمول، هر چه یک مسیر خاص بیشتر فعال شود، و تجربه‌ای بیشتر تکرار شود، تکانه عصبی سریع‌تر و به دفعات بیشتری در آن مسیر در حال حرکت است و سبب شکل گیری اتصالات قویتر بین سلولی می‌شود. جمله معروفی که توسط دونالد هب در سال 1949 نوشته شده است می‌گوید: "نورون‌هایی که همزمان با هم تحریک می‌شوند، به هم متصل می‌شوند." ما قدرت اثرگذاری بر مغزمان را داربم.

برای کوچها این جمله خیلی مهم است. مطمئناً هر کوچ باید درک کاملی از این موضوع داشته باشد. هر تجربه و اقدامی تغییراتی را در مغز ایجاد می‌کند، برخی از تغییراتی که رخ می‌دهد عبارتند از:

  • افزایش طول دندریت‌های سلول عصبی
  • افزایش تراکم دندریت‌ها
  • تشکیل سیناپس‌های جدید
  • افزایش فعالیت سلولهای گلیال (معمولاً به عنوان چسب سیستم عصبی در نظر گرفته می‌شود). سلول‌های گلیال مسئولیت تغذیه و حفاظت از سلولهای عصبی را برعهده دارند.
  • تغییر فعالیت متابولیک

در اینجا مجالی برای وارد شدن به تمام تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده وجود ندارد؛ اما این تحقیقات گسترده و رو به رشد در نوروساینس، گزینه‌های متنوعی را برای کوچها، رهبران و مدیران برای کمک به تشویق انعطاف‌پذیری و شکل گیری عصبی پیشنهاد می‌کند.

نوروپلاستیسیته شکل چهارم

چرا نوروپلاستیسیتی یا شکل پذیری عصبی به عنوان کوچ برای من مهم است؟

نوروپلاستیسیته در توانایی نسبتاً شناخته شده مغز برای تغییر، است؛ از تغییرات خرد در مسیرهای عصبی تا اثرات کلان که معمولاً پس از آسیب نواحی مختلف مغز رخ می‌دهد؛ نوروپلاستیسیته به این مفهوم است که برخلاف آنچه که سالها تصور می‌کردیم،  مغز می‌تواند از نظر فیزیکی تغییر کند.

این فرآیند اساسی محور اصلی اکثر کارهایی است که یک کوچ با مراجعان خود انجام می‌دهد. در واقع، ما معتقدیم که کوچینگ «نوروپلاستیسیته خودراهبر» (self-directed) را تسهیل می‌کند. خیلی از کوچها با درک مفهوم نوروپلاستیسیته، شگفت ‌زده می‌شوند، زیرا قدرت نوروپلاستیسیته و نقش محوری ان را در فرایند تغییر پایدار می‌بینند. مبنای کار یک کوچ تسهیل فرایند تغییر است.

مطالعات فراوانی در سالهای اخیر پیرامون بحث شکل پذیری عصبی در مغز انجام شده است؛ از جمله مطتلعه‌ای که بر روی دسته‌ای از دانشجویان پزشکی انجام شد؛ مغز این داوطلبان قبل و بعد از مطالعه برای امتحاناتشان اسکن شد. در این مدت کوتاه چند ماهه، ماده خاکستری مغز آنها به طور قابل توجهی درکورتکس آهیانه خلفی و جانبی افزایش یافته بود.

موردی که ممکن است برای بسیاری از مردم برای تلاش انگیزه بخش باشد، مورد رودیگر گام آلمانی است که به یک پدیده ریاضی تبدیل شد. او که بدون هیچ استعداد برجسته یا نبوغ و قدرت ذهنی خاصی متولد شده است، اکنون می‌تواند توان نهم یا ریشه پنجم اعداد را محاسبه کند و مسائلی مانند 68 × 75 را در پنج ثانیه حل کند! او از 20 سالگی چهار ساعت در روز را صرف انجام محاسبات می‌کرد و در نتیجه در 26 سالگی توانست با انجام چنین محاسباتی در تلویزیون موجبات شگفتی بینندگان را فراهمند و از این راه امرار معاش کند. اسکن (PET) مغز او نشان داد که او از پنج ناحیه مغز بیشتر از حد معمول برای این محاسبات استفاده می‌کرد.

نوروپلاستیسیته پایه یادگیری، به خاطر سپردن چیزها و تغییر رفتار است. تجربیات می‌توانند هم ساختار فیزیکی مغز و هم ساختار عملکردی آن را تغییر دهند. این به نوبه خود بر نحوه واکنش ما به تجربیات تأثیر می‌گذارد. یکی از شناخته‌شده‌ترین نمونه های آن تمرین مدیتیشن است که نشان داده شده است که اندازه فیزیکی واقعی نواحی مختلف مغز را افزایش می‌دهد.

برخی از چیزهایی که می‌توانید با مراجعان خود امتحان کنید عبارتند از کشف چیزی که آنها دوست دارند روی آن کار کنند، برای مثال صبورتر بودن با فرزندانشان، سپس به مدت دو ماه بر تقویت شبکه‌های عصبی مرتبط با صبر تمرکز کنید. این موضوع ممکن است شامل تجسم موقعیت‌هایی باشد که قبلاً در آنها از کنترل خشم خود ناامید می‌شدند، اما در تصویر ذهنی کاملا برعکس، قرار است با آرامش پاسخ دهند، مثلا در تصویر ذهنی که به کمک شما در ذهنشان تجسم کرده‌اند قبل از پاسخ دادن به فرزندانشان یک نفس عمیق می‌کشند، و با حوصله و شکیبایی و آرامش واکنش نشان می‌دهند، و با تمرین و تمرار این تجسم ذهنی و انجام واقعی تمرین تنفس حین آن ایجاد سیناپس‌های جدید یا تقویت سیناپسهای قبلی را سبب می‌شوند.

یا اینکه از آنها برای یافتن فعالیت‌هایی که زمانبر هستند و به صبر و شکیبایی نیاز دارند حمایت کنید و سپس در باره نتایج حاصله و مشاهدات آنها را حین این فعالیت‌ها و احساسات مختلفی که تجربه کرده‌اند گفتگو کنید با ایشان در مورد موفقیت‌هایی که به دست آورده‌اند صحبت کنید و با دادن بازخورد تغییرات مثبت و دستاوردها را شفاف و برجسته کنید تا مراجع نیز بتواند آنها را به روشنی ببیند و در آن تأمل کند.

گاه یک مراجع ممکن است بگوید تغییر سخت است یا توان تغییر را در خود نمی‌بیند چون سالها به شیوه دیگری رفتار کرده و شخصیت او شکل گرفته است؛ البته او برای داشتن چنین باوری مقصر نیست؛ دانشمندان علوم اعصاب سالها تاکید داشتند که مغز انسان فقط تا دو سالکی رشد و تغییر می‌کند و پس از آن دیگر توانایی تغییر یا ترمیم ندارد. مراجع  وقتی در مورد توان شکل‌پذیری سلول‌های عصبی و نوروپلاستیسیته آگاه می‌شود، در کمال شگفتی ، احساس بسیار بهتری را نسبت به پدیده تغییر تجربه می‌کند چرا که به جای اینکه تلاش برای تغییر را یک فرایند طاقت فرسای بیهوده و بی‌نتیجه ببیند، آن را یک فرایند یادگیری پیوسته و پر از شوق و شگفتی و با نتایج ملموس احساس می‌کند و بر امکان‌پذیر بودن آن حتی در سنین بالا صحه می‌گذارد و به جای گارد و مقاومت درونی، با آغوش بازتری به استقبال تغییر می‌رود.