فرایند رشد یک انسان یه مسیر به هم پیوسته هست.
این فرایند از دوران جنینی شروع شده و بعد از تولد هم ادامه پیدا می کند.
هر لحظه و ساعت و روزی که میگذرد این کودک با کودک یک لحظه و یک ساعت و یک روز قبل متفاوت است. 

لحظه به لحظه از یک موجود ضعیف و ناتوان و وابسته به سمت توانمندی و قدرت و استقلال پیش می رود. 

به زودی زمانی میرسد که باید او رو تنها به مدرسه برود.
روزیکه نوجوان شده و در جمع دوستان نوجوانش به سمت تجربه های نو و چه بسا پر خطر می رود
و روزی که در هجده نوزده سالگی منزل امن را به مقصد شهر و دیاری دیگر برای درس و دانشگاه ترک می گوید.
و ....
بذری که امروز می کارید، جوانه و نهال و درختش را در قامت فرزند توانمندتان در آن روزهای نه چندان دور به تماشا خواهید نشست.
آن روز فرصت یاددادن مهارتهای زندگی به فرزندانمان نیست.
فرصت یاد دادن همین امروزهاست که ما ساده و بی توجه از کنارشان عبور می کنیم.
اما چرا لازم است که خود ما هم در نقش والد این مهارتها را بیاموزیم؟ 
کودکان همانند اسفنج در بستر زندگی ما هستند. آنچه در این بستر فراهم است و توسط مراجع زندگی او زیست می شود به جان فرزندمان خواهد نشست. فرزند ما همانی می شود که ما رفتار می کنیم و هستیم نه آنچه می گوییم و ادعا می کنیم. پس ضرورت دارد که پیش از هر چیز خود ما در توسعه مهارتهای زندگیمان پیش قدم باشیم.
اگر در شروع مسیر رشد و توسعه فردیتون به عنوان والد نیاز به کمک دارید می تونید روی کمک و حمایت مطمئن یک کوچ حساب کنید.