تعهد به اهداف از اجزای مختلفی تشکیل می شود:

خوداتکایی

در واقع اگر به هرم خودارزشمندی نگاهی بیندازیم، در کف این هرم خودآگاهی قرار دارد که بنیادی ترین هدف یک مکالمه کوچینگی بین کوچ و مراجع است؛ در قدم بعدی پذیرش خود اکنون و اینجا روی این لایه بنا می شود. پس از پذیرش خود امکان خود دوستی و در نهایت خودارزشمندی فراهم می شود و حاصل نهایی خوداتکایی است؛ زمانیکه شما می توانید به درستی تصمیمها و دیدگاههای خود اعتماد کنید. در این صورت است که شما می توانید به چارچوبهای خودتان پایبند بمانید و منبع کنترل و تعهد را از جایی بیرون از خود، به جایی در درون خود منتقل کنید؛ 

ساختار تعهد به هدف
هدف ما در فرایند کوچینگ انتقال منبع یادگیری، کنترل و الهام، از بیرون به درون مراجع است؛ چرا که وقتی این منبع کنترل درونی است، احساس قدرت و توانمندی را برای مراجع به دنبال دارد تا اینکه تابع احوال یا عامل یا شخصی بیرونی یا بایدها و اجبارهای خارجی باشد. بنابراین یکی از مسیرهای مهمی که یک کوچ برای پیش بردن فرایند تعهد به اهداف می تواند پیش ببرد همین مشاهده و رصد کردن مسیر از خودآگاهی تا پذیرش خود، و توقف خودسرزنشی، و پیشبرد خود دوستی و احساس خودارزشمندی است که در خلال رابطه برابر، همدلانه و بی قضاوت در روند کوچینگ شکل می گیرد؛ در واقع جنس خود رابطه کوچینگی و امنیت و حضورمندی مستولی بر آن در پیشبرد این مسیر از کف هرم به سمت قله آن اثرگذار است. کوچ در تلاش برای پیش بردن مراجع در مسیر توجه به ارزشهای و نیازهای خود، هر چه بیشتر چرایی هدف را برای مراجع پررنگتر می کند و هر چه این چرایی پررنگ‌تر باشد، انگیزه و انرژی برای تعهد به هدف بیشتر خواهد بود. 

سفر کشف خویشتن یا تبلور من کارآمد

حفظ و حراست از آگاهی

در قدم بعدی توجه به عنصر آگاهی در جلسه کوچینگ است؛ جرقه آگاهی لحظه ایست که پس از وقوع، توسط کوچ و مراجع جشن گرفته می شود؛ همچون جوانه ای ظریف که تازه از خاک سر برآورده باشد ؛ یا نوزادی که هم اکنون متولد شده باشد؛ همانقدر زیبا و شکوهمند؛ و همانقدر ترد و لطیف. 
در اینکه تولد نور آگاهی نسبت به موضوعی برای مراجعی که تا لحظاتی قبل در تاریکی، و پیچیدگی پستوی ذهنش چمباتمه زده بود یا کورمال کورمال پیش می رفت ، بسیار دل انگیز است شکی نیست؛ همچنین در ارزشمندی این لحظه در نگاه یک کوچ که در یک حرکت موزون با مراجع فراز و نشیب دالانهای ذهنی مخاطب را طی کرده است شکی نیست؛ اما وقوع آگاهی همچون یک ماهی لغزنده که تازه از آب گرفته شده باشد؛ همانقدر که گرفتنش شادمانه است، می تواند به راحتی از دستمان سر بخورد؛ پیش از آنکه بدانیم یا بخواهیم با آن کاری کنیم. 
جلسه کوچینگ در لحظه ای که آگاهی نقاب از رخ بر می اندازد پایان نمی پذیرد. دانستن،  بر خلاف آنچه سالها مشق کرده ایم، توانستن نیست و فاصله بین دانستن تا توانستن را تغییر و تحولی پر می کند که باید در فرد رخ بدهد؛ ظرفیتهایی که باید به فراخور آگاهی جدید آزاد کند، راههایی که باید با بینش جدید خلق کند؛ این اتفاق الزاما در همان جلسه کوچینگ رخ نمی دهد؛ گاهی این فرایند تغییر و توسعه فردی در بین جلسات کوچینگ اتفاق می افتد. قرار نیست در پایان جلسه مراجع را وادار به تعریف اقدام کنیم، گاه آگاهی حاصله برای نشستن به جان مراجع نیاز به دم کشیدن دارد؛ 
درست است که در کوچینگی که به موضوع معطوف است ممکن است از مراجع انتظار تعریف چند اقدام در پایان جلسه داشته باشیم اما در سطحی بالاتر و در نگاه به فردی که هم اکنون آگاهی نابی را همچون گوی بلورینی در دستانش دارد، اصرار بر تعریف چند اقدام، گاهی شاید خود اثری نامطلوب بر رابطه بین مراجع و آگاهی تازه متولد شده داشته باشد. بنابراین گاه درگیر کردن مراجع با ابعاد مختلف آگاهی اش و آزاد گذاشتن و زمان دادن به او برای مزمزه کردن این آگاهی جدید، به مراجع اجازه میدهد که با این آگاهی جدید پیوند برقرار کند و آن را از آنِ خود کند. 
نقش یک کوچ در این مرحله می تواند رابطه حضورمندانه با مراجع در لحظه و ایجاد امکان این حضورمندی در مراجع در محضر آگاهی باشد و با سؤالاتی عمیق در مورد کیفیت و ابعاد مختلف این آگاهی احساسات مراجع را با آن درگیر نماید؛ البته هر گونه تلاش مضاعف می تواند نتیجه عکس داشته باشد و گاه صرفا فراهم کردن فضایی از جنس آرامش و حضور جهت عمق گرفتن این آگاهی کفایت می کند. 

بار امانت

پس از پدیدار شدن آگاهی، نقش کوچ تسهیل پذیرش سهم فاعلی مراجع در برابر بار این آگاهی تازه متولد است.
گاه این بار چنان گران است که برداشتن سهم مسئولیت آن می تواند بر شانه های مراجع سنگینی کند. 
سؤال «می خواهی با این آگاهی چه کنی؟» هر چند که سؤال عمیقی است اما اغلب به طور ناگهانی این بار سنگین را روی دوش مراجع می اندازد؛ مراجعی که ممکن است در همان لحظه در رودر بایستی کوچ چند اقدام کادوپیچ شده تحویل او بدهد اما وقتی به خلوت خود می رود، مشاهده کند که با هیچ یک از اقدامهایی که در آن حضور سنگین و زیر آن بار ناگهانی آگاهی تعیین کرده راحت نیست. این هنر کوچ است که بتواند با عمق حضورش و با شناختی که از مراجعش دارد، درک کند که هر مراجع نیاز به قدری متفاوت از زمان برای پذیرش تمام و کمال مسئولیت آگاهیش دارد و با حضور همدلانه، بدون شتاب زدگی و بدون اینکه بخواهد تمایل خودش به سرعت گرفتن مراجع را به او تحمیل کند این پذیرش مسئولیت را برای مراجع آسان کند.

تعریف اقدام

اگر در این مسیر مرتبط شدن مراجع به آگاهی و پذیرفتن تمام و کمال مسئولیت در برابر آن با سیالی و روانی پیش برود مراجع به مرحله تعریف اقدام می رسد. لازم است که تعیین قدمهای کوچک اقدام بدون دخالت کوچ و صرفا توسط مراجع صورت پذیرد و کوچ تنها از این موضوع اطمینان حاصل کند که برداشتن قدم تعریف شده در توان مراجع هست یا خیر؛ قرار نیست مراجع با آگاهی جدیدش اقدامات محیرالعقول تعریف کند؛ خود مواجهه با آگاهی جدید به نوعی مراجع را به خارج از منطقه امن قبلیش کشانده است و مراجع در مرز امنیت و ناامنی ایستاده است؛ کوچ با حضوری امن و حمایتگر به مراجع این شهامت را می دهد که در این مرز باریک، اقدامی تعریف کند که هر چند به اندازه یک قدم کوچک، پا را به خارج از دایره امن قبلیش بگذارد و لذت رشد را تجربه کند. فرایند رشد همواره فرایندی تدریجی است نه ناگهانی ؛ بنابراین همان قدمهای کوچک وقتی در حمایت و امنیت برداشته می شوند، استمرار می یابند و آرام آرام مراجع جسورتر و باانگیزه تر ، مرزهای دایره امن خود را گسترش می دهد و رشد را با آغوش باز می پذیرد.

پیش بینی احتمالات

پس از وضع اقدامها در جلسه کوچینگ،  یک روش برای افزایش میزان تعهد مراجع به هدفش،  می تواند طرح حالتهای متفاوتی باشد که احتمال دارد در مسیر پایبندی به هدف اتفاق بیفتد؛ مراجع باید در مواجهه ای امن با حالتهای احتمالی روبرو شود که ممکن است در آینده عینیت یابند ؛ در واقع تصور موانع احتمالی پیش رو یا هزینه هایی که باید برای تعهد و پایبندی به مسیر بپردازد نوعی از گسترش انتزاعی دایره امن است و مراجع را به فضای چیرگی و توانمندی رهنمون می سازد؛ زمانی که مراجع بتواند به آینده نگاه کند و چالش‌های احتمالی پیش رو را برای دستیابی به هدف مستمر پیش‌بینی و تصور کند و راه حلهایی از پیش برای آنها پیدا کند، یا راهبردهایی پیشگیرانه در همان راستا خلق کند که احتمال بروز آن چالش کمتر شود با احتمال بیشتری نسبت به اقدامی که تعریف کرده متعهد خواهد بود. 

در جمع بندی نهایی، آنچه ساز و کار تعهد به هدف را در مراجع هموار می کند، رابطه انسانی مبتنی بر امنیت و اعتمادی است که بین کوچ و مراجع شکل گرفته است و حضور کوچ در مکالمه به شکلی که بتواند از آنچه خود می اندیشد و میخواهد، خالی شود و ظرفی شود که خواست مراجع و تمایلات او و ویژگیهای او در آن جای می گیرد، می تواند نقش پررنگی در مسیر تعهد به اهداف و اقدامها پدید آورد.