در شرایط سخت و نامطلوب مثل بیماری جنگ بحران های عاطفی اخراج شدن از کار جدایی هرگونه اتفاق نامطلوبی، یک فقدان داریم و هر اتفاقی می تواند بر هم زننده حالت تعادل و آرامش موجود در یک سیستم یا در یک فرد باشد. کمترین فقدان همین ازدست رفتن تعادل است؛ ابهام در برابر قطعیت ، تغییر و تنوع در مقابل یکسانی ، و خطرات در مقابل امنیت همه اینها تحول در تعادل قبل از بحران هستند که تبدیل به بی تعادلی پس از آن می شوند. فرایند تغییر چیزی اجتناب ناپذیر است اما اینکه ما بتوانیم در برابر تغییر تاب آور باشیم فرآیندی انتخابی است.

اگر فرد بتواند در مواجهه با بحران و فقدان طوری خود را بازیابی کند که علاوه بر آنکه در حضور این سختی ها دوام می آورد، بتواند مجدد تعادل مطلوبی برقرار کند و چه بسا در خلال بحران رشد و توسعه و شکوفایی هم داشته باشد این فرد یا سیستم، تاب آور است. در نمودار زیر فرض کنید که همه مسائل در یک سیستم در حالت تعادل قرار دارد و عملکرد سیستم در حالت ثابت است ؛ بعد از وقوع حادثه یا بحران افت عملکرد را داریم ؛ پس از دره و قعر عملکرد، روند بهبودی عملکرد سیستم می تواند به سمت پایینتری افول کند؛ یا برعکس می تواند دوباره اوج بگیرد و به عملکرد قبلی خود برگردد؛ یا حتی میتواند در مسیر اوج گرفتن دچار رشد عملکرد نیز بشود و از سطح عملکردی که قبلاً در آن بود نیز بالاتر برود. چنین نموداری میزان تاب آوری سطح زیر نمودار است.

حال این ویژگی چه ارتباطی به هدفمندی دارد ؟ تاب آوری در واقع مجموعه ای از مهارت هاست و شاید کوچک نماییدر نگاه به این کلمه باشد که آن را یک مهارت فرض کنیم اما با اغماض اگر آن را یک مهارت در نظر بگیریم داشتن مهارت تاب آوری به ما کمک میکند در برای هرگونه بحران و سختی و ناهمگونی شرایط، هدفمندی خود را دنبال کنیم به این معنی که با تغییراتی که ایجاد می کنیم و با در نظر گرفتن اینکه در شرایط بحران چه منابعی در دسترس داریم و چابکی در برابر تغییر می توانیم دوباره مسیر پیگیری هدف خود را دنبال کنیم و دچار توقف و سکون یا حتی افت عملکرد نشویم؛

در شرایط ایده آل و در حالت تعادل و آرامش پیگیری کردن اهداف چندان هنری نیست و معمولا از هر کسی بر می آید اما تفاوت افراد سرآمد، با افرادی که سطح عملکرد پایینی دارند در همین است که در بحران ها چگونه هدف زندگی خود را دنبال میکنند؛ چنین توانمندی اتفاقی نیست و به ویژگی های متعددی در این افراد برمیگردد که بسیاری از آنها اکتسابی و بعضی از آنها ذاتی است و منجر به شکل گیری تاب آوری در آن افراد می شود.

نمودار کوبلر راس

به نمودار کوبلر راس توجه کنید؛ زمانی که یک بحران اتفاق میافتد و فقدان ناگهانی رخ میدهد فرد در شوک فرو میرود ؛ سپس در مرحله انکار هرگونه اتفاقی را نفی می کند و وانمود می کند که همه چیز در شرایط عادی است ؛ سپس فرد دچار سردرگمی می شود و افت عملکرد شدید پیدا میکند؛ احساس غم و سرگشتگی دارد. سپس دچار روحیه و خلق پایین و افسردگی می شود؛ انرژی انجام هیچ کاری را ندارد و دوست ندارد کاری انجام دهد و به سکون و سکوت خو می کند.

از یک مرحله ای به بعد که از قعر نمودار به سمت بالا می آید تجربه نو اتفاق میافتد یعنی فرد به دلیلی درونی جسارت و انگیزهای را پیدا میکند که دره عملکرد را ترک کند ؛ اولین بارقه های مدیریت وضعیت بحرانی درست در آنجا ظهور پیدا میکند. در همین مسیر یادگیری اتفاق می افتد و فرد شروع میکند به یادگیری از همان بحران و اتفاقاتی که در دل آن افتاده و در اینجا فرآیند بازسازی و ترمیم و ریکاوری اتفاق میافتد. این فرایند از جنس تحول درونی است و منجر به یکپارچگی فرد میشود در آن مرحله نهایی فرد یکپارچگی خود را باز یافته و می تواند عملکرد خود را داشته باشد چه بسا بسیار بیشتر از عملکرد اولیهاش.
تفاوت افراد تاب آور و غیر تاب آور در چگونگی پذیرش موقعیت جدید و چگونگی خروج از قعر نمودار و مسیر بازتوانی است . در این راستا داشتن چشم انداز و هدف میتواند برای ما با خلق معنا ایجاد تابآوری بیشتر کند و همینطور تابآوری میتواند به ما کمک کند که راحت تر مسیر هدف را بپیماییم ؛یعنی نیروهایی که همدیگر را تقویت میکند و هم هدفمندی منجر به تاب آوری بیشتر میشود و هم تاب آوری بیشتر، پیگیری اهداف را تسهیل می کند. همچنین افراد تاب آور ویژگیهایی دارند که پیگیری و استمرار لازم برای تعهد به هدف را سبب می شوند از جمله پشتکار و ثبات بالا، مسئولیت پذیری، امید، خوداتکایی ، استقلال، خودانضباطی و نظم و ... . بنابراین اصلا دور از انتظار نیست که افراد دارای تاب آوری بالا در مسیر تعهد به هدف نیز از شاخصهای بالایی برخوردار باشند.