"کیفیت زندگی هر انسانی به فرایند انتخاب اهداف برای دنبال کردن بستگی دارد. اگر با زندگی‌تان از در انفعال مواجه شوید، روند رشد خود را به عنوان یک انسان طی نخواهید کرد. "

Locke

تا حالا در زندگی تان پیش آمده که حس کنید در حال راه رفتن در خواب هستید؟ نه متوجه مسیر هستید نه مقصد مشخصی دارید؛ دقیقا همین جا بحث هدف‌گذاری ضرورتش را نمایان می‌کند؛ برای اینکه از خواب بیدار شویم و مبدا و مقصد و مسیر خود را مشخص کنیم نیاز به هدف‌گذاری خودآگاهانه داریم تا بتوانیم زندگی و زمان خود را آگاهانه در مسیر دلخواهمان سرمایه‌گذاری کنیم؛ وقتی مقصد و هدفی نیست،  مثل قایقی در دریا که قصد رسیدن به جایی را ندارد، تحت اثر جهت بادها و موج‌ها هدایت می‌شود و در نهایت نیز گرفتار گرداب و طوفانی یا گیر کرده به مانعی، در جابی از مسیر متوقف می‌شود.

هدف نیت یا منظور یا جهت یک اقدام است. هدف از جنس اقدامی است که برای دستیابی به یک استاندارد خاصی از کیفیت، سلامت، کمیت و ... در محدوده زمانی مشخص تعریف می‌شود. هدف‌ها از رؤیاهای ما سرچشمه می‌گیرند؛ رؤیاها از جنس تفکرآمیخته به احساس، تخیل ، آرمان، و مفاهیم ذهنی و انتزاعی و تحلیل‌ها هستند و تعریف کردن اهداف ، راه تجسم و عینیت بخشیدن به رؤیاهای ما و لباس امکان پوشاندن به آنهاست. بنابراین اگر هنوز در مرحله تحلیل کردن هستید به هدف گذاری نپرداخته‌اید. هدف گذاری با تعیین اولین و کوچکترین قدم‌ها و برداشتن آنها آغاز می‌شود. 

ویژگی‌های عمومی هدف

انواع هدف

اهداف انواع مختلفی دارند. یکسری از اهداف معطوف به نتیجه هستند(outcome goals) یعنی هدفم این است که به نقطه خاصی برسم. رسیدن به این اهداف نقطه ای ممکن است سخت باشد یا نرسیدن به آن نقطه باعث دلسردی شود. چون زندگی ما که هرگز یک نقطه نیست و نقطه مقصدی وجود ندارد. 

دسته دوم اهداف عملکردی یا performance goal ها هستند که عملکرد ما یک یا چند درجه ارتقا می‌دهند و داشتن یک میزان و سطح جدیدی از  عملکرد را در نظر دارند و ارتقای سطح عملکرد فرد را نشانه گرفته اند. 

دسته سوم اهداف فرآیند محور هستند؛ و یک لایه عمیقتر از دو دسته دیگر اهداف را نشانه گرفته اند؛ در واقع در این نوع از هدف گذاری اگر فرد می خواهد ارتقای سطح عملکرد داشته باشد باید بر این متمرکز شود که در هر زمینه ای باید کدام مهارت را کسب کند وچگونه باید فرآیند تغییر و تبدیل شدن به فردی با عملکردی در سطح بالاتر را طی کند؟ این اهداف فرایند تغییر و تحول و اتفاقی که در نوع بودن یک انسان اتفاق می‌افتد در دستور کار خود قرار می دهند.

و دسته چهارمی از هدفها نیز معطوف به خلق ارزش است؛ اینکه در چه زمینه ای چه چیزی را به جهان ارائه کنم؟ چه ارزشی را در جهان خلق کنم.

ترجیح ما برای داشتن تغییزات پایدار ماهیتی در مسیر شکستن اهدافمان به اهداف کوچکتر ، بیشتر به سمت اهداف فرایند محور و عملکرد محور برویم تا مسیر تعریف اقدامها ملموس تر و واقعی تر و تغییرات عمیثقتر و در سطح شخص اتفاق بیفتد و در نهلیت چنین فردی که از مسیر تحول گذشته است، همان کسی است که خدمتهای ارزشمند به جهان ارائه می کند و خلق ارزش می نماید. 

ویژگی های عمومی برای هدف ذکر می‌شود :

  • یکی از اینها معنی دار بودن هدف است؛
  • دوم چالشی بودن هدف؛
  • سوم ایجاد کننده تغییر محسوس بودن؛
  • و چهارم خارج از دایره امر بودن هدف.

ویژگی معنی‌داری

ویژگی معنی‌داری به این دلیل است که اگر ما اهدافمان در جهت خلق معنا برای نوع بودنمان نباشد بعد از رسیدن به هدف احساس پوچی و بی معنایی به ما دست می دهد ؛ اگر هدف در خدمت معنا باشد در سختی‌ها و در کوران های مسیر همیشه چراغی هست که با امید به آن بخواهیم پیش برویم معنا زندگی ما را از دل بحران نجات می دهد؛ معنا ما را تاب آور می کند. 

چالشی بودن هدف

چالشی بودن هدف به ما انگیزه می‌دهد. اهداف باید هیجان‌های ما ، احساسات ما را درگیر خود کنند. اهداف چالشی به ما نیرو و انرژی لازم برای دنبال کردن خودشان را می دهند.

 ایجاد کننده تغییر محسوس بودن

اگر تغییر محسوسی پس از رسیدن به هدف برای فرد اتفاق نیفتد، انگیزه لازم برای پیگیری این هدف وجود نخواهد داشت؛ هدفها برای ایجاد تغییر به سمت ارتقا و تعالی و افزایش رشد و بهره وری خلق می شوند. 

خارج از دایره امر بودن هدف

و تعریف اهدافی خارج از دایره امن، برای ما فرصت و لذت کشف و یادگیری و توسعه فردی خودمان را فراهم می کند. زندکی مسیر کشف و شناخت خودمان و جهان پیرامونمان است؛ در داخل دایره امن که هیچ ابهامی نیست و هیچ ناشناخته ای نیست، کشف و رشد بیشتری اتفاق نمی افتد و لازم است که اهدلفمان به صورت خودخواسته در جهت گسترش منطقه امن ما تعریف و تنظیم شوند. اهداف باید ما را در منطقه stretch قرار دهند درست مانند عضله ای که حین ورزش کردن و بلند کردن وزنه دچار stretch می شود و قویتر می‌گردد.