حتماً شما نیز بارها این جمله را شنیدهاید که من به دلیل نداشتن اراده فلان تغییر را نتوانستم ایجاد کنم یا خوش به حال فلان فرد که این میزان اراده را برای پیگیری مسیر رسیدن به این هدف یا ایجاد آن تغییر در خود دارد؛ همینطور همه ما در سخنرانیهای انگیزشی مختلف شنیدهایم که ذهنتان را کنترل کنید؛ خودتان را کنترل کنید؛ ارادهتان را تقویت کنید و ... . همه این مفاهیم در واقع به معنای توسعه مهارت خودکنترلی و انضباط فردی است اراده بالا ویژگی نیست که الزاماً با فرد به دنیا آمده باشد بلکه یک مهارت قابل پرورش و قابل توسعه است؛ خیلی از ما فکر کنیم که چیزی به نام قدرت اراده با تولد همراه برخی افراد به این دنیا میآید. اما در واقع خود انضباطی یا self discipline یک مهارت آموختنی است و بهتدریج قابل پرورش و توسعه است. شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مهارتهایی که در مسیر becoming به آن نیاز داریم همین مهارت انضباط شخصی و دیسیپلین فردی است.
شادمانی و موفقیت درازمدت اغلب در نتیجه نظم و انضباط و تمرکز و استمرار به وجود میآید. شاید در موقعیتهای مختلف اتفاقاً داشتن کنترل و چارچوب و انضباط فردی مانع از لذتهای آنی ما بشود، اما برای بهدستآوردن رضایت طولانیمدت، و برای رسیدن به اهدافی که واقعاً برای ما ارزشمند هستند ما نیاز به انضباط شخصی و کنترل رفتارهای مبتنی بر لذت کوتاهمدت و تکانههای زودبازده خود داریم تا بتوانیم وظایف و اقداماتی را که در راستای لذت عمیق درونی و اشتیاق و چشمانداز و آرمانمان انجام دهیم.
ترک سیگار را در نظر بگیرید؛ یا پایبندی به رژیم غذایی خاصی، یا تلاش برای پرهیز از ولخرجی زمانی که هیجاناتمان از تنظیم خارج شدهاند؛ در هر یک از این موارد ممکن است ما بخواهیم بهصورت اتوماتیک وار طبق عادات قدیمی عمل کنیم و مرزهای جدیدی که برای خود تعریف کردهایم درنوردیم. درحالیکه اگر در همان لحظه درنگی کنیم و مسیر خودآگاهی و تحلیل احساسات متنوعمان و نیازهایی که در پس آنها حضور دارند را پیش بگیریم، قشر مغز را در ناحیه پره فرونتال وارد مسیر کردهایم. این مرکز با قوه تفکر و منطق و تحلیل و استدلال و درنظرگرفتن سود و زیان و پاداش و هزینهها مسیر چارچوب گذاشتن برای انتخابهایمان را بهپیش میبرد.
اگر بخواهیم مهارت انضباط شخصی را به اجزای آن تقسیم کنیم، با توانمندیهای گوناگونی مواجه میشویم که در ادامه مقاله به آنها میپردازیم.
توانایی به تأخیر انداختن پاداش
delayed gratification یکی از اجزای بنیادی انضباط شخصی است که از دوران کودکی باید بهتدریج در کودک پرورش داده شود. کودک در ابتدا میآموزد که در ازای کنترل خویشتن، پاداش تأخیری بیشتری در اختیار اوست. در درازمدت آرامآرام مدار عصبی مربوطه در مغز شکل میگیرد و کودک باتجربه آن در زندگی، چنین مفهومی را بارهاوبارها میآزماید. داشتن توانایی abstinence و پرهیز خود نیز یک مهارت است.
توانایی کنترل تکانه یا رفتار تکانهای
رفتار تکانهای رفتاری است که بدون تفکر و تحلیل و بررسی، و بر اساس هیجانی که مدیریت نشده است ایجاد میشود. اغلب لذت زودهنگام و پاداشی در دسترس برای هر تکانه وجود دارد.
فردی که به خود تسلط دارد، میتواند تکانههای خود را کنترل کند و از رفتارهای احساسی و بهدوراز منطق و رفتارهای ناگهانی جلوگیری نماید. چنین توانایی مقاومت در برابر وسوسهها سبب احساس قدرت درونی در فرد میشود و این موضوع حتی میتواند زمینهساز افزایش اعتمادبهنفس او باشد. برای توسعه این توانایی مهارت تنظیم هیجانها نیز نقش به سزایی دارد.
توانایی مرزگذاری و شهامت «نه گفتن»
داشتن خود انضباطی نیازمند توانایی مرز گذاری و توانایی چشمپوشی از مواردی است که در راستای ارزشهای ما نیستند یا اکنون اولویتهای زندگیمان محسوب نمیشوند. ما با هر «بله»که به یک گزینه خاص میگوییم و انتخاب میکنیم ناچاریم به انتخابهای دیگری جواب رد بدهیم؛ درک این نکته و شفاف شدن در برابر اینکه ما دقیقاً چه چیزهایی را در قبال این چارچوبگذاری از دست میدهیم به ما این کمک میکند این کار را با تلاش کمتری انجام دهیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که هر لحظه گزینههای بیشماری رودرروی ما قرار می هد. مهارت تصمیمگیری و اولویتبندی در این کار به ما کمک میکند. لازمه اینها همان شهامت چشم بستن به روی برخی از این روشها و گزینهها و درک محدودیتهایمان بهعنوان یک انسان از نظر منابع، وقت و انرژی و توجه است.
خودآگاهی و جستجوگری
برای داشتن انضباط فردی درجات بالایی از خودآگاهی و جستجوگری موردنیاز است؛ لازم است فرد به ارزشهای اصیل خود فکر کند و آنها را شناسایی کرده باشد. همچنین شناسایی نقطه نقاط آسیب پذیریمان بهعنوان دریچههایی که وسوسههای مختلف میتواند از آن راهها نفوذ کنند و سبب بههمریختن چارچوبهای ما شوند به ما کمک خواهد کرد که به این بخشها توجه ویژه داشته باشیم و در طراحی مرزهای ما آن زمانی که این وسوسهها وجود دارند دقت نظر بیشتری نماییم. حذف چنین عواملی سبب تمرکز بیشتر ما روی اهدافمان خواهد شد و تعهد و پایبندی ما به اهداف را تسهیل خواهد کرد. مانند هر مهارت دیگری ضرورت دارد که این مهارت با ابعاد کوچک آغاز شود و بهتدریج با تمرین بیشتر به خاطره بلندمدت ما سپرده شود. همهروزه در معرض وسوسههای بیشماری قرار میگیریم؛ میتوانیم یکی از موارد کوچک را انتخاب کنیم و خویشتنداری در برابر پاسخ به آن را تمرین کنیم؛ آرامآرام مدت این خودکنترلی را بیشتر کنیم یا آن را با محرک بزرگتری مورد آزمون قرار دهیم تا بهتدریج بتوانیم این مهارت را تقویت کنیم.
در مورد هر یک از مهارتها ازآنجاییکه مسیر و مداری که در مغز فعال میشود تنگاتنگ با خاطره درازمدت مرتبط است و در حافظه عملکردی ذخیره میشود، انجام بیشتر و تکرار آن رفتار موجب تقویت مسیر عصبی مربوطه در مغز میشود و سبب میشود که هرچه بیشتر که این کار انجام شود آن مدار تقویت گردد و سیناپسهای قویتری در آن شکل بگیرند. مهارت انضباط فردی نیز از همین قانون تبعیت میکند و لازم است که ما تجربههای پرهیز و خویشتنداری و مرزگذاری و … را در زندگی روزمره ذرهذره وارد کرده باشیم تا مسیر آن در مغز ما شکلگرفته باشد.