داشتن تفکر استراتژیک به معنی این است که ما بدانیم با وجود منابع محدود و با وضعیت فعلی که در آن قرار داریم چه چشماندازهایی برای خودمان، کارمان، خانوادهمان و … داریم و قرار است چگونه راه را بپیماییم، چگونه تخصیص منابع کنیم و ... . با داشتن تفکر استراتژیک نقشه راه کلی از مسیر کسب مهارتها و منزلگاههای سفر تحول برای شما ترسیم میشود.
آشنایی با تفکر استراتژیک و در پی آن داشتن برنامه استراتژیک به ما کمک میکند بدانیم هر موضوعی اهمیتش کجاست و چه کمکی به ما می کند. بنابراین ترجیح دادم که مبحث تفکر استراتژیک و نگاه چشمانداز محور و نگاهی که بلد است اولویت بندی کند پیشاپیش همه مهارتها ذکر شود و دیدی کلی از آنچه که قرار است در طی مسیر به آن بپردازیم برای شما ایجاد شود.
داشتن تفکر استراتژیک یعنی اینکه یک نگاه کلی از آنچه قرار است رخ دهد داشته باشیم. از مختصاتمان در جهان اگاه باشیم، تصویر کلی را بببینیم؛ مختصات مطلوبمان را بدانیم؛ هدفهایمان را طراحی کنیم، چشمانداز و افق دید داشته باشیم و بر اساس این نظام فکری برنامه بچینیم. لازم است که بدانیم که میخواهیم چگونه این مسیر را طی کنیم و چه اقدامهایی برای رسیدن به آن نقطه ضروری هستند.
پس بیاید به همین بخشها نگاه دقیقتری داشته باشیم؛
برای طراحی برنامه استراتژیک درابتدا باید بدانیدکه مختصاتتان کجاست؟
هر جایی که بخواهید برویدو هر هدفی که داشته باشید بسیارمهم است که بدانید در وضعیت فعلی کجا ایستادهاید. در مرحله اول باید تا جایی که میشود اطلاعات دقیق و روشن در مورد جایی که اکنون ایستادهاید به دست آورید. پیشفرضها و اطلاعات غیردقیق و حدسیات را واقعی حساب نکنید و دنبال شواهد و مدارک باشید و برآورد واقعی از جزئیات جایی که اکنون در آن هستید بدست آورید. اینکه بدانید چه توانمندیها و منابعی در دسترس دارید، اینکه چه مسیرهایی میتواند شما را از نقطه مبدا به نقطه مقصد ببرد و شناسایی ابزارهایی که در دسترس دارید و مهارتهایی که لازم دارید کسب کنید و … همه و همه به این بستگی داردکه اکنون کجایید؟
در قدم بعدی لازم است که بدانید میخواهید به کدام نقطه برسید و چه تصمیمی برای جایگاهتان در آینده دارید؟ دقیقاً باید با جزئیات مشخص کنید که قرار است به کدام نقطه در برنامههایتان برسید؛ لازم است بتوانید ابزارهای موجود، منابع موجود و راهها و روشهای موجود برای رسیدن به آن نقطه را برای خودتان ترسیم کنید؛ در واقع در این مرحله لازم است که فرآیند هدفگذاری را با جزئیات هر چه تمامتر انجام دهید.
در قدم سوم ضرورت دارد که مهارت اولویت بندی و تخصیص منابع بر اساس اولویتها را داشته باشیم؛ هر کس با تفکر استراتژیک اگر بخواهد تصمیم بگیرد و برنامه استراتژیک خود را نهایی و پیاده کند لازم است اولویتبندی را بلد باشد چراکه ما همیشه منابع مان محدود است حتی اگر تمامی منابعمان سرشار باشد و پول وافر داشته باشیم وقت و زمان مهمترین بخشی از منابع ماست که محدودیت اساسی ایجاد میکند بنابراین باید بدانیم که وقتمان را چگونه در بین برنامههای مختلف و پلان های مختلف تقسیم کنیم؛ باید بتوانیم بفهمیم که چه چیزی مهم ترین مسئله است و چه چیزی در مقایسه با آن اهمیت کمتری دارد.
لازم است پلههای مسیر و قدمهای ضروری رسیدن به هدف را طراحی کنیم؛ یه اشتباه رایج این است که در این مرحله عجولانه وارد اقدام شویم؛ ما باید تمام قدمهایی را که لازم است به آنها برسیم و از آنها عبور کنیم طراحی کرده باشیم ؛ بسیاری از اقدام های زودهنگام و شتاب زده منجر به نتایجی اندک و زودهنگام میشود اما چون پشتوانه آنها تنظیم و طراحی نشده است فرد ممکن است توان و انرژی و انگیزه خود را برای پیگیری از دست بدهد؛
داشتن برنامه استراتژیک یعنی این که ما قدمهای بعدی را نیز از همین ابتدا طراحی کردهایم و میدانیم در صورت شکست این قدم چه قدم دیگری باید جایگزین شود، پلان B چیست، پلان C چیست؟ اگر این منبع پایان یافت، چه منبع دیگری جایگزین میشود؟ اگر این ابزار کارآمد نبود کدام ابزار مورد استفاده قرار خواهد گرفت؟ در این حالت در خلال اجرای برنامه به دلیل اینکه بخشی از تلاطمها و بحرانها پیش بینی شدهاند و برایشان راه حل طراحی شده، و راجع به تأمین منابع از قبل پیشبینی کردهایم کمتر دچار سردرگمی و ندانم چه کاری میشویم.
و در قدم آخر اقدامهای ما هستند. در مسیر استراتژی ما برنامه 10 ساله 5 ساله و چشم انداز طولانی مدت داریم و براساس آن چشمانداز نهایی قدمهای کوچک امروزمان را تعریف میکنیم. در واقع روش راه رفتن و جهت حرکت تک تک قدمهای ما بر اساس آن چشمانداز نهایی مشخص میشود و برای هر قدم و اقدامی نیاز هست که ببینیم جهت حرکت ما در راستای چشم اندازمان هست یا خیر و اگر کوچکترین انحرافی از جهت چشم اندازمان داشتیم آن را در همان لحظه اصلاح میکنیم.
اکنون که با نوع تفکر و نگاه استراتژیک و داشتن برنامه استراتژیک آشنا شدید، میتوانید همچون نقشه راهی، بقیه مسیر حرکت در راستای زندگی هدفمند را در این کتاب دنبال کنید و با در نظر داشتن چشمانداز نهایی، انگیزه و انرژی لازم برای حرکت هدفمند را برای خود ایجاد کنید.