یک کوچ ابزارهای مختلفی در اختیار دارد که با کمک آنها می تواند مراجع را تحت پرسشهای قوی و بنیادین در مورد چیستی، چرایی و چگونگی موضوع قرار دهد. سؤالات درست ما را به جوابهای درست می رسانندو اطلاعاتی را بیرون می کشد که هم کوچ و هم مراجع برای پیشرفت جلسه به آن نیاز دارند.سؤالات قدرتمند معمولا خیلی ساده هستند، باز هستند، عمیقند و از دل سخنان مراجع بیرون می آیند. مراجع را در لاک دفاعی فرونمی برند؛ جهت دار نیستند و سمت و سویی را به مخاطب القا نمی کنند. مثلا وقتی مراجعی در جلسه هدف خود را کسب درآمد بیشتر عنوان می کند، یک کوچ در مورد چرایی این هدف با مراجع به گفتگو می نشیند؛ 
کوچ ترجیح می دهد به جای سؤال: "چرا پولِ بیشتر، برات مهمه؟!" سوالات مناسب دیگری جایگزین کند: 
- میتونی بیشتر توضیح بدی که این موضوع ( درآمد یا پول) اهمیتش برات چه طور هست؟ 
- چه چیزی در مورد کسب درآمد بیشتر هست، که اون رو برای تو مهم می کنه؟
- پس پول اهمیت داره؛ میتونی بیشتر راجع بهش برام بگی؟
- برای رسیدن به این پول تا چه حد حاضری هزینه کنی؟
-این حجم از پول چه نیازهایی رو تأمین می کنه؟ 
-تو رو به چه چشم اندازی می رسونه؟ 
و بسیاری سؤالات دیگر

در کنار سؤالات قدرتمند، یک کوچ از مهارت دادن بازخورد صریح و مؤثر نیز کمک می گیرد و آنچه در مراجع می بیند به او بازتاب می دهد. دادن بازخورد به مراجع این فرصت را می دهد که از زاویه دیگری نیز به موضوع نگاه کند و‌بازاندیشی همه جانبه ای در مورد چیستی و چگونگی و چرایی هدف گذاری اش و نیازها و ارزشهایی که در پس اهداف نهفته است داشته باشد؛ یافتن سلسله مراتب ارزشها و همچنین شناخت استعدادها و نقاط قوت هر فرد ، به او کمک می کند تا هدفهای خود را هر چه بیشتر با خود حقیقی اش سازگار کند و «خودش» را در هدفگذاری «زندگی» کند. اگر بخواهم منظورم را شفافتر بگویم، بهتر است از شما کمک بگیرم؛ حتما برای شما نیز پیش آمده که سالها هدفی را دنبال کرده باشید اما احساس شادمانی و رضایت از چنین مسیری نداشته باشید؛ هر چند که خیلی هم در این نسیر دستاورد داشته باشید. گاهی فقدان رضایتمندی درونی از آنجا ناشی می شود که ما هدفهایی تحمیلی را دنبال می کنیم؛ هدفی که والدین ما یا مدرسه و جامعه پیش رویمان می نهد و بی آنکه از خود بپرسیم آیا این هدف از آن ما و از جنس ارزشهای اصیل ماست یا خیر، با سرسختی این هدف را دنبال می کنیم اما نه در حین تلاشمان در مسیر رسیدن به هدف لذت غرقگی در آن را حس می کنیم و نه پس از رسیدن به هدف رضایتمندی درونی را تجربه می کنیم . بنابراین یک مکالمه کوچینگی می تواند معیارهای ما برای اینکه ارزش افروده هدفهایمان را به زندگی مان بسنجیم مورد بازبینی قرار دهد.