طبق تعریف فدراسیون بین المللی کوچینگ که بالاترین مرجع تربیت کوچ و تأیید اعتبار و صلاحیت آنهاست، کوچینگ عبارت است از:
نوعی شراکت با مراجع در یک فرآیند تفکر برانگیز و خلاق که در آن حضور کوچ برای مراجع در جهت به حداکثر رساندن پتانسیلهای فردی و حرفهای مراجع، الهام بخش و مشوق است.
پس کوچینگ یک فرایند مشارکتی است و پیروزی مراجع پیروزی کوچ نیز هست؛ کوچینگ بر مبنای رابطه برنده برنده استوار است.
کوچ با استفاده از مهارت و تجربه و ابزارهای مختلف کوچینگ، در کنار مراجع قرار میگیرد و مراجع را در مورد مسئولیت صددرصدیاش در انتخاب امور زندگی آگاه میکند و او را تا رسیدن به اهدافش حمایت میکند.
کوچینگ یک فرآیند هدفگراست اما نتیجهگرا نیست؛ کوچ همواره در تلاش برای رشد است و مسیر رشد و شکوفایی مراجع را نیز برای او روشن میکند اما آنکس که قدر در راه میگذارد خود مراجع است و حصول نتیجه به میزان تلاش و تعهد مراجع بستگی دارد. کوچینگ نوعی از شراکت با مراجع در یک فرایند تفکر برانگیز و خلاق است که برای عملی کردن پتانسیلهای فردی و حرفهای مراجع الهام بخش و مشوق است. فرایند کوچینگ اغلب قفل درهایی را که بر منابع فرد زده شده باز میکند. قفلهایی که به دلیل باورهای محدود کننده ما ممکن است مانع از آزادی پتانسیلهای ما برای رشد و بهرهوری و ابتکار و خلاقیت باشند که قبل از این ملموس و در دسترس نبودهاند.
بنابراین کوچینگ یه نوع شراکت است؛ پس اهداف و نتایج مشترک و همراستا هستند. به این معنی که موفقیت مراجع من، موفقیت من است و این شراکت یک رابطه برد-برد است. کوچینگ یک فرایند اشتراکی است که سمت و سو جهت این فرایند توسط مراجع تعیین میشود و حمایت و همراهی و بازخورد و پرسش برای هر چه شفافتر شدن مسیر و استواری قدمها از سوی کوچ صورت میگیرد. کوچ نیز در مسیر و فرایند کوچینگ رشد میکند و رشد و توسعه فردی یکی از بخشهای جدایی ناپذیر زندگی یک کوچ است.
فرایند کوچینگ یک فرایند خلاق است و این خلق در هر فردی منحصر به خود اوست؛ کوچ با مهارتهایی که دارد این فرایند خلق را تسهیل میکند. هیچ دو جلسه کوچینگی شبیه هم نیست و نتایج یکسانی ندارد و این یکتایی و منحصر به فردی مدلهای یادگیری افراد و سبک زندگیشان و مسیر سفر زندگی آنها ، کوچینگ را بسیار اثر بخش میکند چون راهکار واحد از پیش تعیین شدهای و نسخه آمادهای برای موفقیت یا رسیدن به اهداف برای افراد وجود ندارد و هر مراجعی راه خودش را خلق میکند.
یک کوچ در مسیر و فرایند کوچ شدن، مشاهدهگری بی قضاوت، اعتمادسازی و همدلی، بازخورد دادن صریح و سازنده، پرسیدن سؤالات عمیق و گوش دادن فعال را میآموزد و تمرین میکند و در حین کار کردن با مراجعین تمام این مهارتها را تمرین میکند. موضوعات بسیار متنوعی را میتوان با یک کوچ مطرح کرد و در هر زمینهای میتوان از تسهیلگری یک کوچ جهت تسریع روند شکوفایی و بالندگی بهره برد.
انواع کوچها
کوچها در دو دسته کلی قرار میگیرند؛
کوچهای دایرکتیو یا کسانی که به طور مستقیم در مورد مسیر موفقیت درس میدهند و راهکار میدهند و راهنمایی میکنند.
کوچهای ایندیرکتیو که راهکار نمیدهند؛ ادعای بلد بودن زمینه تخصصی موضوع کوچینگ را ندارند و با استفاده از ابزارهای کوچینگ سبب تولد آگاهی و خلق راهکار از دل مراجع میشوند.
هر چند که هر دو رویکرد مراجعان خود را دارد، اما به نظر میرسد رویکرد غیر مستقیم اثرگذاری عمیقتر و پایدارتری جهت ایجاد تغییر و تحول دارد.