مهارت تصمیم‌گیری مانند بسیاری مهارت‌های دیگر همراه رشد کودک، رشد می‌کند و پخته‌تر می‌شود. مثلا از یک کودک چهار ساله نمی‌توان انتظار جمع‌آوری عاری از خطا و دقیق شواهد اولیه، تجزیه و تحلیل، بررسی پیامدهای هر یک از گزینه‌های روی میز و مزایا و معایب هر یک، و انتخاب یک گزینه براساس مقایسه و استدلال منطقی را داشت. چنین فرایند تفکر و مقایسه و استدلالی شاید بعد از حدود 7-9 سالگی در ساده‌ترین شکل‌هایش نمود پیدا کند. همچنین از کودک کم سن و سال انتظار نداریم که بتواند از میان چندین گزینه انتخاب کند اما کم‌کم او را در معرض انتخاب از میان دو گزینه قرار می‌دهیم. 

اگر گرفتن تصمیمی را به کودک دادیم و از تصمیم او رضایت نداشتیم، به شرطی که عواقب جدی در پی آن نباشد، بهتر است به او اجازه دهیم که آن را عملی کند و پیامد آن را درک و تجربه کند و بتواند این بازخورد را از پیامد طبیعی تصمیمش دریافت کند. 

مواجهه کودک با پیامد تصمیم و انتخابش زمانی منجر به رشد مهارت و بالندگی او می‌شود که در توان هضم او باشد؛ بعلاوه چون کودک هنوز توان پذیرش مسئولیت تصمیم‌هایش را ندارد و فاقد دید همه جانبه نگر است قطعا آزادی‌های او در انتخاب، محدود و مشروط و تحت نظارت مراقبین اوست.
چرا که داشتن آزادی نامشروط ممکن است به جای اینکه در کودک لذت و شوقی برای انتخاب کردن بی‌آفریند، سبب ناامنی و ناکامی و ناامیدی برایش گردد و ریشه واهمه از گرفتن تصمیم را در درون او بکارد.

تصمیم گیری در کودکان

پس وقتی در مورد مهارت تصمیم گیری در کودک حرف می‌زنیم، از چه می‌گوییم؟ 

آنچه قرار است کودک در بستر زندگی از مراقبینش بیاموزد، روند و فرآیند و مدل فکر کردن روش‌مند و تحلیلی است که در پایان به تصمیم منجر می‌شود. این که فرد تصمیم‌گیرنده در مواقعی فردی تصمیم می‌گیرد و در مواقعی نظر جمعی افراد منجر به تصمیم می‌شود. اینکه گاهی باید در شرایط ابهام تصمیم گرفت و همیشه همه‌چیز واضح و قطعی در دسترس ما نیست و ما ناگزیریم با همان شواهد موجود بهترین تصمیم را بگیریم. گاهی تصمیم مد نظر ما ممکن است خیلی کامل و عالی باشد اما تنها در ذهن ما وجود دارد و در عالم واقع اصلا جزو گزینه‌های موجود نیست، پس ما ناگزیر باید یکی از گزینه‌های موجود را انتخاب کنیم و نمی‌شود منتظر آن تصمیم ایده‌آل و شرایط ایده آل تصوری خودمان بنشینیم. 
اینکه با گرفتن هر تصمیمی و انتخاب هر گزینه‌ای، تو ناچاری سایر تصمیم‌ها را کنار بگذاری. هر انتخاب همیشه به معنای عدم انتخاب گزینه‌های دیگری‌ست و تو نمی‌توانی همه انتخاب‌ها را با هم داشته باشی و این مهم‌ترین محدودیت ما در عین بزرگترین آزادی ما ( انتخاب) است. و بزرگترین جبر از پی این آزادی این جبر است که هر تصمیمی و انتخابی پیامدی دارد و مسئولیت آن پیامد با گیرنده تصمیم است. 
نمی‌توان به خاطر درد مسئولیت آن، از تصمیم گرفتن اجتناب کرد؛ چون گاهی تصمیم نگرفتن بیشتر از تصمیم گرفتن هزینه دارد.
اینکه خیلی از مواقع تصوری که از پیامدهای تصمیم‌ها داریم مبهم و فقط در ذهن ما هستند و و ما نمی‌توانیم منتظر رفع ابهام و قطعی شدن تصورهای‌مان از پیامدها بنشینیم. ما باید شهامت تصمیم گرفتن در ابهام را بیابیم و در عین حال مسئولیت چنین تصمیم‌هایی نیز بر دوش خودمان است. 

کودک از مراقبینش این مسیر علمی جمع‌آوری شواهد، بررسی نیازهایی که هر گزینه تأمین می‌کند، دیدن دسته نیازهایی که با انتخاب هر گزینه بی‌پاسخ می‌مانند، مسئولیت‌پذیری، شهامت تصمیم‌گیری در ابهام، و تلاش برای در نظر گرفتن بیشترین منافع جمع ، اهمیت به نظرات افرادی که تحت تأثیر آن تصمیم واقع خواهند شد و بازبینی تصمیم پس از اجرایش را می‌آموزد. کودک از طریق برخورد نهایی ما با نتایج نهایی اجرای تصمیم، درس بسیار مهمی می‌آموزد. او خواهد دانست که قبول خطا و اشتباه و پذیرش مسئولیت آن و تلاش برای اصلاح یا جبران آن بخشی اجتناب‌ناپذیر از روند تصمیم‌گیری است. 
 آنچه قرار است کودک در بستر زندگی از مراقبینش بیاموزد، روند و فرایند و مدل فکر کردن روشمند و تحلیلی است که در پایان به تصمیم منجر می‌شود. 
این که فرد تصمیم‌گیرنده در مواقعی فردی تصمیم می‌گیرد و در مواقعی نظر جمعی افراد منجر به تصمیم می‌شود. 
این که گاهی باید در شرایط ابهام تصمیم گرفت و همیشه همه‌چیز واضح و قطعی در دسترس ما نیست و ما ناگزیریم با همان شواهد موجود بهترین تصمیم را بگیریم. 
بعلاوه اغلب مواقع تا تصمیم اجرایی نشود ما نمیتوانیم اطمینان حاصل  کنیم که پیامدهای اجرای آن قطعا به چه شکل خواهند بود و همیشه تا پیش از اجرا تنها یک ذهنیت ابهام آلود از نتایج تصمیم داریم و لاجرم باید با شهامت و جرأت‌مندی در همین شرایط بهترین تصمیم‌مان را بگیریم.
همچنین کودک از طریق برخورد نهایی ما با نتایج نهایی اجرای تصمیم، درس بسیار مهمی می‌آموزد. او خواهد دانست که قبول خطا و اشتباه و پذیرش مسئولیت آن و تلاش برای اصلاح یا جبران آن بخشی اجتناب‌ناپذیر از روند تصمیم‌گیری است.