تصمیم‌گیری فرایندی است شامل جمع‌آوری اطلاعات، تجزیه و تحلیل آنها، مقایسه و بررسی گزینه‌های موجود، نتیجه‌گیری و انتخاب یک گزینه بر اساس مجموعه از معیارها و ارزش‌ها. تصمیم‌گیری در محدودترین حالت، انتخاب بین دو گزینه است؛ مانند تصمیمی که یک قاضی در مورد بیگناهی یا گناهکار بودن یک متهم می‌گیرد؛

شاید اگر روی همین مثال کمی مکث کنیم، به شفافیت موضوع کمک کند. قاضی، قضاوت می‌کند و حکم نهایی را صادر می‌کند. اما فرایندی که منجر به قضاوت نهایی او می‌شود مبتنی است بر:

جمع‌آوری شواهد و مستندات عینی با تلاش برای به حداقل رساندن خطا و سوگیری و هرگونه تفسیر در مرحله جمع‌آوری اطلاعات
تجزیه (خرد و شفاف کردن اطلاعات به جزئیات کوچکتر برای سهولت تحلیل آن)
تحلیل (آزمودن و سنجش اجزای اطلاعات جدید با سنجه اطلاعات از قبل موجود، شامل آموخته‌های علمی علم قضاء، تجربه‌های پیشین، الگوهای موجود، شباهت‌ها و تفاوت‌های موقعیت جدید با موارد قبلی و مقایسه اطلاعات حاصل از فرد متهم با اطلاعات حاصل از شهود و شواهد احتمالی، موجود در صحنه جرم) ( ترازویی که ابزار سنجش و نماد قضاوت است در واقع در این مرحله به کار می‌آید.) 
تفسیر نهایی، و نتیجه‌گیری بین یکی از دو گزینه که اتهام وارد است یا خیر (در بدوی‌ترین حالت) و در شکل پیچیده‌تر، صدور رأی در مورد میزان اتهام و میزان مجازات منطبق بر آن.
ارزیابی تصمیم اتخاذ شده با سنجش پیامدهای آن نیز همانند یک چرخه بازخورد عمل می‌کند و می‌تواند منجر به «یادگیری» شود و در اصلاح و بهبود تصمیم‌ها ما را یاری کند. 
در مرحله جمع آوری اطلاعات ضرورت دارد که فرد به دنبال مشاهدات خام عینی و بیرونی باشد و تا جاییکه می تواند و به آن آگاه است تفکر و تفسیر و تمایلات و سوگرایی‌های خود را در مرحله جمع‌آوری اطلاعات وارد نکند. 
به این ترتیب می‌توان تا حد زیادی از مخدوش شدن اطلاعات اولیه پیشگیری کرد. 
مشاهده هر یک از ما از موقعیت بیرونی اغلب تفسیر و داستانی است که دلمان می‌خواهد ببینیم. اما خودآگاهی، دیدن موقعیت از زوایای مختلف، و تطبیق دادن مشاهدات خود با مشاهدات دیگران ، آشنایی با خطاهای سیستمی و نحوه وقوع‌شان، به حداقل رساندن خطاهای اندازه‌گیری، تعیین معیار‌های کمی جهت عینی کردن ویژگی‌های کیفی، همه می‌توانند به ما در مرحله جمع آوری اطلاعت خام به دور از خطاها و پیش‌داوری‌ها کمک کنند. 

سیستم‌های فکری در تصمیم گیری

2 نوع سیستم فکری در تصمیم گیری

انواع سیستم‌های فکری به شرح زیر است:

سیستم تفکر نوع یک 

سریع، اتوماتیک، غریزی و عاطفی، بر اساس میانبرهای ذهنی استوار است و منجر به ارائه جواب‌های شهودی برای مسئله می‌شود.

سیستم تفکر نوع دو

کند، منطقی، و مبتنی بر تأمل و سنجش و تحلیل و بررسی.

هر یک از این دو مدل فکر کردن مزایا و معایب خود را دارد. در خیلی از موقعیت‌ها سیستم یک سریع اطلاعات را گرفته و بدون تلاش خاصی از طریق بررسی الگوها و به طور شهودی، به نتیجه درست می‌رسد؛ البته که گاهی اوقات این میان‌برها به بیراهه می‌روند. 
بنابراین ما به سیستم تفکر نوع دوم اتکا می‌کنیم که روشمند است و به ما می‌گوید کجاها شهود ما خطا کرده است یا کجا احساسات ما قضاوت‌مان را مخدوش کرده است.
از طرفی درگیر کردن سیستم شماره دو نیازمند صرف تلاش شناختی است که محدود است و نمی‌تواند بر همه تصمیم‌های ما حکومت کند. 
زمانی که انرژی شناختی ضروری برای فعالیت سیستم تفکر دو به پایان می‌رسد، مشکل سوگیری‌ها و خطاها و بی‌انگیزگی نمایان می‌شود. بنابراین این سیستم هم بی‌خطا نیست.

در واقع افراد به دلیل نادانی نیست که تصمیم‌های ضعیف می‌گیرند؛ بلکه به دلیل نحوه سیم‌کشی مغز ما و وقوع سوگیری‌ها و خطاهای شناختی است.
اما به جای اینکه بخواهیم سیم کشی مغز انسان‌ها را تغییر دهیم، که سخت و چه‌بسا ناممکن است، می‌توان محیط و شرایط محیطی را طوری تغییر داد که افراد قادر باشند تصمیم‌های بهتری بگیرند. 
درک خطاهای سیستماتیک(سوگیری‌ها) و فراهم کردن بستری برای تصمیم‌گیری که در آن احتمال وقوع خطاها و سوگیری‌ها کمترین باشد، کشف مسائل رفتاری دخیل در تصمیم‌گیری، تشخیص دقیق مشکلات و دلایل زمینه‌ای، و بررسی موشکافانه راه‌حل می‌تواند ما را به سمت تصمیم‌های قوی‌تر رهنمون شوند. 

کوچینگ چگونه در تصمیم‌گیری کمک می‌کند؟

در فرایند کوچینگ زمانی که مراجع با موضوع تصمیم‌گیری‌های فردی برای زندگی در جلسه حضور پیدا کرده، هدف ما فراهم کردن هر چه بیشتر بستر تفکر نوع دو برای اوست. چرا که با به جریان انداختن سیستم تفکر نوع دو مراجع را از …